قرن نوزدهم، فرانسه. «ژان والژان» (هیو جکمن)، مردی است که بخاطر سرقتی که انجام داده، سال هاست از چنگ پلیسی بی رحم بنام «ژاور» (راسل کرو) می گریزد. او سرپرسی دختر یتیمی بنام «کزت» را بعهده می گیرد، و این تصمیم او زندگی هر دوی آن ها را برای همیشه تغییر می دهد...
بازیگری میانسال که زمانی نقش یک ابرقهرمان محبوب به نام «بردمن» را بازی میکرده، اکنون قصد دارد با حضور در نمایشی در برادوی که از روی داستانی کوتاه نوشته ریموند کارور تولید شده، شکوه از دست رفته خود را بازیابد.
داستان از شهر هالوین اغاز می شود. شهری که هیولا های ترسناک کودکان در ان سکونت دارند. اما آنان بد جنس نیستند و اما سیر اصلی داستان با جک یا پادشاه کدو تنبل ها که اسکلتی خوش تیپ و جذاب است رنگ می گیرد. او که از کار های همیشگی اش خسته شده و در جست و جوی سالی متفاوت است، پا در شهری دیگر می گذارد و بعد از دیدن جشن کریسمس تصمیم می گیرد کریسمس ان سال را خود رهبری کند...
«فرانک لوکاس» (واشینگتن) راننده و محافظ یکی از رؤسای تشکیلات تبهکاری است که پس از مرگ رئیسش خیلی زود موقعیت خود را به عنوان وارد کننده ی درجه ی یک مواد مخدر در هارلم نیویورک تثبیت می کند. «ریچی رابرتس» (کرو) نیز پلیس درستکاری است که رهبری گروه ضربت مبارزه با مواد مخدر را به عهده دارد و می کوشد تا جلوی فعالیت های تشکیلات «لوکاس» را بگیرد...
پیش از این جز تعداد انگشت شماری از طراحان فناوری, کسی مهارت کنترل تفکر ، عمل و زندگی میلیاردها نفر را نداشت. اما افراد دره سیلیکون نشان می دهند که چگونه سیستم عامل های رسانه های اجتماعی با دیدنِ طرف دیگر صفحه شما، آن را از نو برنامه ریزی می کنند.