یو مووی

فیلم داستان ظهور و سقوط سیاستمدار فاسدی است که دوستان خود را ثروتمند و صاحب قدرت می کند...

دكتر روان‏شناس جوانى به نام « ادواردز » ( پك ) ، رئیس تازه‏ى یك آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دكتر مرچیسن » ( كارول ) ، مى‏شود . « دكتر كنستانس پیترسن » ( برگمن ) كه دل به « دكتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشكوك مى‏شود ، و خیلى زود پى مى‏برد كه او « دكتر ادواردز » واقعى نیست...

«گاى» (گرینجر)، قهرمان تنیس، در قطار با مردى به نام «برونو» (واكر) آشنا مى ‏شود كه پیشنهاد عجیبى به او مى‏ دهد : «برونو» همسر «گاى» را بكشد و «گاى» هم در عوض پدر «برونو» را بكشد.

دختر جوانى به نام « چارلى » متوجه می شود که دایی ش چارلی که همنام او ست،ظاهراً از هویت دیگری غیر از آنچه که نشان می دهد، برخوردار است.

«هری پاول» یک کشیش متعصب و یک قاتل سریالی است که در دوران حضورش در زندان با مردی به نام «بن هارپر» آشنا می‌شود. براساس اعترافات «بن»، وی ۱۰ هزار دلار را مخفی کرده است و هنگامی که «هری» از زندان آزاد می‌شود، ماجراجویی‌ خود برای یافتن این پول را آغاز می‌کند.

کاراگاه جیمز مک لود پلیسی سختگیر است که هیچ تحملی برای جرم و جنایت ندارد. اما در خانه او شوهری مهربان و دوست داشتنی برای همسرش مری است.

خبرنگارى الكلى به نام « چاك » ( داگلاس ) ، در آلبیوكركى نیومكزیكو كار مى‏كند و در انتظار فرصتی است تا موفقیت گذشته‏ ى خود را بار دیگر بازیابد . خیلى زود مردى ( بندیكت ) در غارى گرفتار مى‏ آید و « چاك » متوجه مى‏شود كه فرصت مورد نظرش را به دست آورده است ...

« والتر نف » ( مك موراى ) زخمى وارد دفتر كارش مىیشود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراى خود را تعريف میكند: اين كه چطور به عنوان مأمور بيمه به خانه‏ ى آقاى « ديتريكس » رفت و به خانم خانه، « فيليس » ( استانويك ) دل باخت، طورى كه قبول كرد در نقشه‏ ى قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بيمه با او هم‏دستى كند…